موضوع: ملاک «غلط‌بودن» واژه یا ساختاری از متن چیست؟

ملاک تشخیص غلط از صحیح در کتاب غلط ننویسیم:
مهم‌ترین ملاک بی‌شک، استعمال اهل زبان است؛ خاصه زبان زندۀ روزمره که در وهلۀ نخست در کوچه و بازار و خانه به آن سخن می‌گویند (به‌اصطلاح «زبان گفتار») و در وهلۀ بعد، در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها و مجله‌ها و خلاصه همۀ آنچه امروزه رسانه‌های گروهی نامیده می‌شود یا در کتاب‌ها آن را به‌کار می‌برند (به‌اصطلاح «زبان نوشتار»)؛ اما زبان گذشته‌ای نیز دارد؛ خصوصاً زبان فارسی که آثاری به نظم و به نثر، در همۀ زمینه‌های ادبی و فلسفی و علمی، در طی دورانی نزدیک به هزارودویست سال از آن باقی مانده است.

البته کسی منکر تحول نیست و نمی‌تواند بگوید که در این مدت طولانی، زبان فارسی تغییر نکرده است یا این تغییر را نادیده بگیرد و از اهل زبان بخواهد که به‌شیوۀ گذشتگان سخن بگویند و بنویسند؛ ولی آیا هر تغییری را می‌توان جزو تحوّل طبیعی زبان به‌شمار آورد؟ اگر امروزه کسی مثلاً به‌جای «اقدام‌کردن» بگوید «اقدامات‌برداشتن» یا به‌جای «او از ما بریده است» بگوید «او با ما شکسته است»، آیا می‌توان حکم کرد که زبان متحوّل شده است و ازاین‌پس، همه کس می‌تواند این دو اصطلاح را به‌کار ببرد؟ مسلماً نه. حتی هنگامی‌که یکی از شاعران معاصر عنوان کتاب خود را به تو می‌اندیشم، به توها می‌اندیشم می‌گذارد، هیچ محققی نباید حکم کند که از‌این‌پس، ضمیر شخصی منفصل مفرد را می‌توان جمع بست و «من‌ها» و «توها» و «اوها» گفت. فقط وقتی می‌توان چنین حکمی کرد که این استعمال وارد زبان گفتار شده باشد و مردم کوچه و بازار در کلام روزمرۀ خود آن را به‌کار ببرند؛ زیرا اصل زبان همین زبان گفتار است و وظیفۀ زبان‌شناس این است که قواعد زبان را در وهلۀ نخست، از همین منبع استخراج کند.
بنابراین مبنای احکام کتاب حاضر، در غلط یا صحیح بودن کلمات و عبارات، سه منبع زیر است:
الف. زبان کهن براساس معتبرترین آثار به‌جای‌مانده در طی هزارودویست سال گذشته؛
ب. زبان گفتار امروز؛
ج. زبان نوشتار امروز.
اگر کلمه یا عبارتی در هر سه منبع فوق به‌کار رفته باشد، بدیهی است که باید آن را صحیح دانست و لذا در کتاب حاضر نیز به آن اشاره نمی‌شود؛ مگر برای رفع شبهه از چند کلمه و ترکیب معدود که بعضی از محقّقان در صحّت آن‌ها شک کرده و حتی آن‌ها را غلط دانسته‌اند؛ مانند فراغت، پیدایش، پیروزمند، ضروری، مخفی، حال حاضر، عاشق‌پیشه، شاعرپیشه.
گذشته از این مورد، چند وضع دیگر نیز ممکن است پیش آید:
1.
اگر کلمه یا عبارتی فقط در الف به‌کار رفته باشد، صحیح اما منسوخ است و درصورت ضرورت، امروزه نیز می‌توان آن را به کار برد؛ مانند تمییز به‌جای تمیز، به‌ترک‌گفتن به جای ترک‌گفتن، فالج به‌جای فلج، کراهیت، ملامت و جز اینها.
2.
اگر کلمه یا عبارتی در ب و ج به‌کار رود، اما در الف به‌کار نرفته باشد، صحیح است؛ مانند آدم (= آدمی)، ارباب (= رئیس، صاحب)، افلیج، تمسخر، بالاخره، موفقیت، اِعزام، شباهت، دخالت، مقروض، شرایط (= اوضاع و احوال)، نفرات، برای همیشه و جز اینها. فقط در چند مورد انگشت‌شمار، بنابر دلایل مصرّح، توصیه شده است که از استعمال آن‌ها خودداری شود؛ مانند اَعراب به‌جای عرب‌ها، رویّه به‌جای روش، لشکر به‌جای لشگر، عَلیه، خودکفا،‌ فراری‌دادن و معدودی دیگر.
3.
اگر کلمه یا عبارتی فقط در ب به‌کار رود، صحیح است. تنها در چند مورد توصیه شده است که از استعمال آن‌ها خودداری شود: اسلحه‌ها، اشعه‌ها، قوس‌وقزح، یدوبیضا.
4.
اگر کلمه یا عبارتی فقط در ج به‌کار رود، ولی در الف و ب به‌کار نرفته باشد، غلط است؛ مانند آتش‌گشودن، اتوبوس‌گرفتن، ادبیات به‌جای منابع و مآخذ، اقشار، اثرات، بشریت یا انسانیت به‌جای بشر، روحانیت‌ به‌جای روحانیان، باورداشتن به، برای شروع، بهادادن، به اندازۀ کافی، به‌زحمت، توسط، درب، رهبریت، ضرب‌وشتم، فراز، قابل ملاحظه، غیرقابل احتراز، نرخ، نظرات، نوین، استعمال بی‌جای «عبارت وصفی»، استعمال بی‌جای «را» و ده‌ها مورد دیگر. این دسته از کلمات و عبارات و این شیوه‌های بیان را نمی‌توان جزء تحول زبان به‌حساب آورد؛ زیرا هیچ‌کدام از آن‌ها، حتی پس از سال‌ها رواج در زبان نوشتار، هنوز وارد زبان گفتار نشده است و همین خود دلیل بر مغایرت آن‌ها با طبیعت زبان فارسی است. بیشتر این کلمات و عبارات، چنان‌که گفته شد، ناشی از بی‌مایگی یا شتاب‌زدگی مترجمان، خاصه مترجمان خبرگزاری‌هاست که اصطلاحات خارجی را عیناً به فارسی برمی‌گردانند و متأسفانه عده‌ای از نویسندگان نیز نادانسته از آن‌ها پیروی می‌کنند (نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1370، ص چهار تا هفت پیش‌گفتار).