ناهید معتمدی، استاد دانشگاه و عضو شورای کتاب کودک: پلی زومتور، معتقد است ادبیات اعم از داستان و شعر، هنر کلامی است که از زبان سرچشمه گرفته و تداوم آن یکی از واقعیت‌های مسلم تاریخ است، تا آنجا که می‌توان آن را عنصری از عناصر تعریف انسان شمرد.

بشر در طول تاریخ با سه استنباط و نظام فکری روبه‌رو بوده است. «جهان‌بینی اساطیری یا زنده‌بینی‌»، «جهان‌بینی آئینی یا مذهبی» و «جهان‌بینی علمی». از میان این سه جهان‌بینی، زنده‌بینی یعنی جهان اسطوره‌ای، شاید از همه منطقی‌تر و کامل‌تر است. استنباطی است که هر جهان را تفسیر می‌کند و هیچ‌‌چیز را تفسیر نکرده باقی نمی‌گذارد.

ادبیات، آفریننده دنیای ذهنی و تخیلی هنرمند است. او ابزار و عناصر کار خود را از دنیای واقعی می‌گیرد و جهانی خلق می‌کند که گاه چنان ذهنی و ژرف و عمیق است که این تعریف را تداعی می‌کند که داستان یا شعر؛ ممکن کردن ناممکن در کلام است. با این حساب هر اثر خلق‌شده معمولی دارای نقش‌های ویژه‌ای است که عبارت‌اند:

1ـ لذت و ذوق زیباشناختی مخاطب را برانگیزد. اثر که از درون هنرمند می‌جوشد،‌ اگر سرشار از زیبایی‌شناختی باشد باید این حس را در او بیدار کند و انگیزه لذتی در او به‌وجود آورد که در ذهن مخاطب نقش بندد و دیرپا باشد.

2ـ قوه تخیل ذهنی مخاطب را تقویت کند. داستان یا شعر با تخیل و تصویرهای ذهنی و تفکر هنری ضمن برانگیختن مخاطب، در خدمت هرچه پربار کردن اندیشه ذهنی مخاطب قرار می‌گیرد و ذهن او را درگیر 

معیاری که کمتر در نویسندگان ما وجود دارد؛ نگاه تیزبین و ذهن فعال و قوی هنرمند در دیدن و گزینش موضوع و محتوای آثار است.

می‌کند، تا جایی که می‌گویند: نقطه پایان اثر،‌ نقطه آغاز تفکر خواننده است.

3ـ یک اثر هنری به مخاطب شناخت و آگاهی می‌دهد. ادبیات (داستان‌ـ شعر) آموزش نمی‌دهد، ادبیات در نفس خود آموزش ندارد اما شناخت می‌دهد و ذهن مخاطب را گسترش داده و آماده می‌کند تا آسان‌تر آموزش بگیرد و توان درک بیشتری پیدا کند.

4ـ اثر هنری باعث سرگرمی و مشغولیت ذهنی مخاطب می‌شود.

در کشور ما از آنجایی که مترجمان، آثار برتر کشورها را از زبان‌های مختلف ترجمه می‌کنند. درصد بالایی از ادبیات ترجمه‌شده (داستان ترجمه)، موارد فوق را در خود دارند.

نگاه تیزبین و  ذهن فعال و قوی هنرمند در دیدن و گزینش موضوع و محتوای آثار، از عوامل مهم خلق و آفرینش یک اثر با کیفیت است. ادبیات بیان داستان است نه شرح واقعیت صرف؛ حتی آثاری که برشی از واقعیت را مطرح می‌کنند و بر اساس مشاهدات و تجربیات هنرمند خلق می‌شوند؛ از صافی ذهن و تخیل هنرمند (نویسنده، شاعر) گذشته‌اند. زمان و فضا در این آثار زمان و فضای دنیای واقعی نیست. ادبیات عینیت یافتن نگرش هنرمند در زبان، به‌وسیله اصول و قواعد هنری است. مفاهیم کلی زندگی در کلام تخیل‌آمیز و تفکربرانگیز است که به‌صورت داستان،‌ شعر،‌ نمایش و قصه‌، ظاهر می‌شود.

کمبودهایی در آثار کودکان و نوجوانان (داستان،‌ شعر) در کشور ما وجود دارد که مهمترین آنها عبارت‌اند از: «نبود ذهن خلاق همراه با غریزه ذوق هنری»، «عدم جوشش درونی و الهام لحظه‌ای برای خلق اثر»،‌ «فقدان اندیشه و تفکر خلاق در پس هر مضمون»،‌ «تکراری بودن موضوع و مضمون»،‌ «پایین آوردن سطح هنر (ادبیات داستانی،‌ شعر، تصویر)».

کودکان در ادبیات ما دست کم گرفته می‌شوند و مولفان تصور می‌کنند دامنه آموخته‌ها و دانسته‌های آنها محدود است. این درحالی است که کودکان و نوجوانان این روزگار از نویسندگان خود جلوتر هستند. آنها دارای اطلاعات فراوان و روزآمد هستند. نویسندگان باید با خلق آثارشان اطلاعات ذهنی مخاطبان خود را به آگاهی تبدیل کنند و به شناخت برسانند، کتاب 

اثر هنری، به ویژگی‌های زیبایی‌شناسی، شناخت‌شناسی، ارتباط شناختی و ساختار متکی است و عدم هماهنگی یا ضعف در هر یک از آنها اثر را از حوزه ادبیات دور می‌کند.

باید ابزاری باشد که اندیشیدن بیشتر را در کودکان و نوجوانان تقویت کند. کتاب محرک ذهن و تقویت‌کننده حافظه است نه تخدیرکننده.

متاسفانه، اکثر نویسندگان و شاعران ما به‌روز نیستند و با نظریات ادبی هنر روز کم‌تر آشنا هستند. نویسندگان بیشتر از آنچه بخوانند،‌ می‌نویسند و آثاری تولید می‌کنند که به کودک و نوجوان آگاهی نمی‌دهند و ذهن و روان آنها را برنمی‌انگیزد. داستان‌ها بیشتر در حد گزارش هستند و شعرها در حد وصفی‌ـ روایی با تصویرهای ناملموس که تلخی حال و هوای مضمون داستان و شعر را صدچندان می‌کنند.

البته در این راستا هنرمندان مستثنی و موفق جایگاه خاص خود را دارند. هر اثر هنری (داستان، شعر) به ویژگی‌های زیبایی‌شناسی، شناخت‌شناسی، ارتباط شناختی و ساختار متکی است و عدم هماهنگی یا ضعف در هر یک از آنها، اثر را از حوزه ادبیات دور می‌کند.

اثر هنری، پلی است بین مخاطب و هنرمند. آثار موفق می‌تواند با مخاطب (کودک و نوجوان) ارتباط برقرار کند. هنرمند در آثارش واقعیتی را منعکس می‌کند که خود در آن زندگی می‌کند. او دریافت‌های جهان بیرون را درونی می‌کند. در هر زمان این دریافت‌ها با عاملی درونی یا بیرونی برانگیخته می‌شوند و بار دیگر به شکل اثر هنری نمود خارجی پیدا می‌کنند. آثاری که حتی از کیفیت تخیلی برخوردارند، اما چون ارتباط معنی‌داری با جهان ندارند ادبیات به‌حساب نمی‌آیند. این آثار مواد خامی برای مطالعه هستند و کاربردی در حد سرگرمی صرف دارند.

وجود نگرش فلسفی‌ و چندبعدی نگاه کردن به هنر (داستان شعر و تصویر) باعث برانگیخته شدن و ارتباط ذهنی‌ـ روانی با مخاطب می‌شود. متاسفانه در این آشفته بازار، نبود ایده، هنرمندان ما را به سوی کتاب‌های تصویری خارجی سوق داده است. آنها سعی می‌کنند شعری روی تصویرها بگذارند که درواقع شعر نیست. مجموعه‌سازی‌ها و بازاری‌شدن آثار،‌ اهداف اقتصادی صرف را به دنبال دارد. هرچند مخاطبان از تصویرهای زیبای آنها لذت می‌برند، اما ناهمگونی برداشت کودک از تصویر با دید و بیان مؤلف، به صورت محسوس قابل مشاهده است. ضمن اینکه متن این آثار واقعاً ویژگی‌های شعر را ندارد. دایره تنگ واژگان، تشبهات کلیشه‌ای و مفاهیم سطحی و زبان و نگاه بزرگسال در این سری آثار ارزش ادبی آنها را به شدت کاهش داده است.