گزارش مراسم اهدا جوایز برندگان مسابقه کتابخوانی من زنده ام
"شهرستان نجف آباد"


هوالعلیم

هوا، این روزها قبل از عید ابری است بوی شب بوها با بوی نم یا شاید هم بوی غربت فاطمیه در هم آمیخته است. تکاپوی مردم برای خرید مایحتاج آخر سال به چشم می آید، حتی مدعوین ما هم برای جلسه تحویل جوایز با نایلون‌های خرید وارد می‌شدند. فضای کتابشهر که روزهای قبل خلوت تر و بزرگتر به نظر می‌رسید امروز با این همه مهمان که به همراه خانواده برای جلسه آمده بودند کوچکتر و صمیمی‌تر شده بود.

بچه‌ها در تکاپوی آخرین کارها برای آماده سازی فضا برای برنامه بودند، دیتا شو، صوت، عکاس، فیلمبردار و... همه چیز را چک کردیم. گروه فیلمبرداری مجزایی هم آمده بودند تا از برندگان مسابقه مصاحبه بگیرند. کمی استرس طبیعی به‌ نظر می‌رسید و اینکه آیا مسئولین شهر که دعوت شده بودند و قول داده بودند که حتما خواهند آمد به موقع خواهند رسید؟ و مهم‌تر قسمتی از برنامه که قرار شد من به نمایندگی، گزارش کار نشر موسسه و رونمایی کتاب‌های جدید موسسه را انجام دهم. مثل همیشه تنها راه توکل به خدا و توسل به مدیر اصلی جلسه خود شهید کاظمی همه چیز را حل خواهد کرد. سردار زندگی ما بچه های موسسه، که حالا لابلای ورق‌های خط تماس بیشتر می‌شناختیمش. البته اگر مدیر جلسه، سردار باشد کار خیلی سخت می‌شود همه چیز باید حساب شده با فکر و منظم باشد و در عین حال چقدر هم لذت بخش است که تحت فرمانش باشیم و شاید برگزاری این جلسه با محوریت کتاب من زنده‌ام با مدیریت سردار  در ایام فاطمیه، حکمتی داشته است.

مهمان‌ها نشستند و نگاه‌های پرشور و ذوق زده‌شان و اینکه هنوز هم باورشان نمی‌شد که در یک مسابقه کتابخوانی توانسته‌اند این جایزه را بگیرند دیدنی بود. یکی دو تا از خانم‌ها با مصاحبه‌گران از نحوه آشنایی با کتاب و معرفی آن توسط امام جمعه شهرستان در نماز جمعه صحبت کردند. خانم 50 ساله‌ای که از خود کتاب می‌گفت و اینکه هنوز هم در بهت ماجرای کتاب است. دختر نوجوانی که عضو موسسه شهید کاظمی است و رابط توزیع کتاب در مدرسه، از لذت دیدار با خانم آباد در موسسه شهید کاظمی می‌گوید و اینکه تا خانم آباد را ندیده بود، باورش نمی‌شد که این غصه، قصه نباشد.

طبق رسم بچه‌های نون والقلم جلسه با قرائت سوره قلم شروع می‌شود و با گزارش جناب آقای طباطبایی در مورد فعالیت‌های فرهنگی موسسه شهیدکاظمی ادامه می‌یابد. می‌خواهم تمرکز کنم و آرامش داشته باشم که پسر بچه سه ساله از لابلای صندلی‌ها می‌رود سمت قفسه‌ها، کتاب‌های کودک را بهم می‌ریزد و بازی فکری‌ها بهانه‌اش شده است برای جیغ کشیدن و گریه کردن، این هم لطف حضور خانواده هاست. نوبت به من می‌رسد، رب اشرح لی صدری می‌خوانم که خدا کمکم کند تا بتوانم الطاف و عنایات سردار را بازگو کنم. قصه موسسه و فعالیت‌های فرهنگی از گروه رباتیک و ساخت هواپیماهای بدون سرنشین تا اردوهای متعدد و جلسات گروهی و... موسسه را گفتند و نوبت رسیده بود به کتاب و من باید گزارش حوزه کتاب را می‌دادم. از قدم اولش و محوریت قرار گرفتن مطالعه در همه برنامه‌های موسسه تا شکل گیری نشر موسسه که  از دو سال پیش شروع بکار می‌کند.

کار با چاپ تولیدات خود اعضای موسسه آغاز می‌شود و تا کنون 36 عنوان کتاب چاپ شده است. که 26 جلد آن حاصل کار سال 93 بوده و 17 عنوان کتاب در دست چاپ است. کتاب‌هایی که نه صرفا برای چاپ و پر کردن لیست خروجی نشر باشد بلکه کتاب‌هایی مثل دیدم که جانم می‌رود و آیه‌های پرواز که امسال جز برترین کتاب‌های سال دفاع مقدس معرفی شده‌اند،  کتاب کار باید تشکیلاتی باشد که در طی سه ماه 12000 تیراژ داشته است. کتاب دیدم که جانم می‌رود که طی یکسال به چاپ دهم و توقف ممنوع به چاپ هفتم رسیده است. کتاب داعش که طی یک ماه 4000 نسخه عرضه شده است  و عقب نشینی ممنوع داغ ترین کتاب تازه چاپ که در عرض 5 روز 8000 نسخه از آن عرضه شده است. نشر موسسه شهید کاظمی با موضوع انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و توانمندسازی تشکیلات و مجموعه‌های خودجوش طی این دو سال فعالیت نموده و بحول و قوه الهی برای سال آینده برنامه های قابل توجهی دارد.

علاوه بر تولید، در حوزه توزیع کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی هم گام های موثری برداشته و طی این 7 سال کا ر خود را با فروشگاه کتابشهر آغاز نموده و در حال حاضر تبدیل به یک پردیس فرهنگی با غرفه عفاف و حجاب، محصولات فرهنگی، بازی فکری و کتاب‌کودک، لوازم التحریر ایرانی اسلامی و کتاب در موضوعات مختلف تبدیل شده است.

از جمله فعالیت های ترویجی: معرفی کتاب از تریبون نماز جمعه، طرح چهره به چهره "کوله پشتی"، سلسله مسابقات کتابخوانی سبک زندگی (که آخرین آن همراه با یک طرح ملی و با کتاب ارزشمند من زنده ام بود که بیش از 4000 نسخه از این کتاب در شهرستان عرضه و بیش از 10% جوایز کشوری یعنی از 437 جایزه 35 جایزه را مردم نجف آباد به خود اختصاص داده اند که این تعداد عرضه و برنده نسبت به شهرستان و جمعیتش قبل توجه می باشد)، نذر کتاب، ایستگاه مطالعه ویژه مجموعه های فرهنگی و مساجد، معرفی کتاب هفته و کتاب ماه، نشست با نویسندگان مطرح کشوری(از جمله نویسنده کتاب دیدم که جانم می رود، نویسنده کتاب من زنده ام، نویسنده کتاب فاطمه نگین جهان وجنان، نویسنده مجموعه کتاب های طنز جغله‌های جهادی، نویسنده کتاب حماسه تپه برهانی و..)، کارگاه نویسندگی خلاق و کارگاه آشنایی با مطالعه و دوستی با کتاب، مشاوره کتاب، جُنگ کتاب ویژه مدارس ابتدایی و راهنمایی و برگزاری بیش از 1000 نمایشگاه کوچک و بزرگ در طول این چند سال و... هم اکنون بیش از 35 ایده در زمینه ترویج فرهنگ کتابخوانی داریم که بعضی از آنها در قالب کشوری در حال اجرا می‌باشد...

اواخر گزارش که می‌شود حاج آقا حسناتی امام جمعه محترم شهرستان نجف آباد تشریف می آورند. تنها مسئولی که دعوت ما را پاسخ دادند. البته بعد هم مسئول نهاد کتابخانه‌های شهرستان هم تشریف می‌آوردند. حاج آقا به پشت تریبون دعوت می‌شوند، لبخند رضایت ایشان و تشکر ایشان از جوانان فعال، خستگی را از تن ما می‌برد. ایشان اول از همه به سرآمدی تعداد شهدای شهرستان نجف آباد  در 8 سال دفاع مقدس اشاره می‌کنند و اینکه آن روزها جوانان شهر برای دفاع از اسلام جانفشانی کردند و حال نیز بجاست که فرزندانشان و نسل بعدشان نیز در این جنگ نرم و در جبهه فرهنگی سلاح بر کف گیرند و با تمام سختی‌ها بجنگند و نمونه بارز آن همین برنامه‌های ترویجی در حوزه کتاب است که از نمونه موفق آن این فعالیت در نماز جمعه و برگزاری سلسله مسابقات سبک زندگی و کتاب من زنده ام بوده است. ایشان فعالیت در این زمینه را لازم و واجب دانستند و اهتمام هرچه بیشتر خانواده‌ها به مطالعه کتاب را توصیه کردند و الگو قرار دادن مقام معظم رهبری، که با توجه به مشغله‌های فراوان هرگز دست از مطالعه  نکشیده و جزء عادات ایشان می‌باشند را مطرح نمودند.

بعد از صحبت‌های ایشان مراسم رونمایی از کتب تازه نشر موسسه شروع می‌شود که در این برنامه امام‌جمعه ضمن ارج نهادن به این کار ارزشمند، با قرائت دسته جمعی سه سوره توحید و با نیت شهدا و حضرت زهرا (س) از کتب تازه نشر پرده برداری می‌نمایند و صدای صلوات جمعیت فضای فروشگاه را معطر می‌کند. اولین کتاب، فاطمه نگین جهان و جنان است و بعد از آن کتابهای عقب نشینی ممنوع،تمدن اسلامی، روزی دزدی سنگی، ردپای خداشناسی در شیمی دبیرستان،تفحص، تبصم های جبهه، مسافر ملکوت، کار باید تشکلیلاتی باشد، گپ و گفت حرفه ای.

جمعیت منتظر قسمت آخر برنامه است و اهدای جوایز. اسامی برندگان یک به یک خوانده می‌شود و برای هر نفر صلواتی هدیه می‌گردد. اول برندگان سکه بهار آزادی که حدود 14 نفراند و سپس برندگان عتبات عالیات و مشهد که حدود 8 نفرند که همه با حسرت نگاهشان می‌کنند و اول از همه حاج آقا حسناتی هستند که التماس دعا می گویند و بعد از آن کارت‌ های هدیه که حدود 12 عدد می‌باشد اهدا می‌گردد. در پایان رییس کل نهادکتابخانه‌های شهرستان وعده عضویت رایگان همه برندگان در کتابخانه‌های شهرستان را می‌دهند.

جلسه تمام شده بود و شور و نشاطی در بین مردم بود همه در حال خرید کتاب بعدی مسابقه یعنی همان کتاب خانواده بودند. حاج آقا حسناتی از بچه‌ها تشکر کردند. برنامه‌ای که سردار مدیر باشد یعنی همه راضی و خوشحال‌اند. خستگی معنا ندارد. خیلی از مدعوین سراغ خط تماس را می‌گرفتند. انگار با من زنده‌ام توانسته بودند تازه با سردار آشنا شوند.