موضوع: تعریف ویرایش

در اواخر دهه چهل بود که واژه نوظهور «ویراستار»، در محافل فرهنگستان دوم و از مصدر مرده «ویراستن» پیدا شد. البته، مدت‌ها پس از پیدایش این واژه، ما خود را ادیتور می‌دانستیم نه ویراستار. عده‌ای نیز می‌گفتند این واژه ساخت درستی ندارد و بهتر است آن را «ویرایشگر» بنامیم. به‌هرحال، واژه‌های «ویرایش» و «ویراستار» وارد میدان شدند و کلمات «ادیت» و «ادیتور» را از میدان خارج کردند.
سال‌های متمادی،در ایران ویرایش به معنی اصلاح جمله بود. هنوز هم، البته، چنین تصوری وجود دارد... . البته، پیش از این مرحله، ویرایش مرحله‌ای کاملاً ابتدایی را از سر گذراند که در آن تلقی عمومی این بود که ویرایش یعنی یک دست کردن رسم‌الخط اثر.
اما به راستی، کسانی که بر قله پروژه دایره المعارف‌هایی نظیر آمریکانا یا بریتانیکا نشسته‌اند، به احتمال قوی، به اندازه ما «می‌باشد» را به «است» تبدیل نکرده‌اند، بلکه کارهای دیگری انجام داده‌اند: حدود و ثغور پروژه را تعیین کرده‌اند، آدم‌های دست‌به‌قلم و دانشمندان رشته‌های گوناگون را مشخص کرده‌اند، راه ارتباط‌گیری با آن‌ها را یافته‌اند، روزها و هفته‌ها با آن‌ها نشسته‌اند و درباره پروژه حرف زده‌اند، اندازه و سطح علمی و سطح زبانی نگارش مقالات را تعیین کرده‌اند، و کارهایی از این دست. با این که این کارها هیچ شباهتی به کار امثال ما ویراستارها نداشت، پی بردیم که آن‌ها ویراستاران کبیری هستند که به آن‌ها Chief editor  یا Editor in chief گفته می‌شود، و ما روی الگوی آن «ویراستار ارشد» را ساختیم. شادروان دکتر غلامحسین مصاحب یکی از این‌ها بود، اما هیچ کس او را به عنوان ویراستار نمی‌شناخت.
گاه ناشری به این فکر می‌افتاد که «مجموعه‌ای» منتشر کند. فردی که اجرای این پروژه را به عهده می‌گیرد می‌داند چه کسانی در ایران می‌توانند در این زمینه چیز بنویسند. آن‌ها را پیدا می‌کند، درباره پروژه با آن‌ها صحبت می‌کند، اندازه‌های حجمی و علمی و زبانی کار را توضیح می‌دهد، زمان شروع و خاتمه کار را اعلام می‌کند، درباره مسائل مالی کار گفتگو می‌کند و، پس از کسب موافقت، کار آغاز می‌شود. چنین آدمی یک ویراستار تمام عیار است.
بارها پیش آمده کسی تصمیم گرفته مجموعه‌ای از مقالات در زمینه‌ای خاص منتشر کند. این کار از دو راه ممکن است انجام شود. شخص مزبور می‌تواند به جستجو بپردازد، مقالاتی در زمینه مورد نظر پیدا کند، با نویسندگان آن‌ها تماس بگیرد، موافقت آن‌هارا برای گنجاندن مقاله‌شان در مجموعه موردنظر کسب کند، سپس، بدون این‌که نثر آن‌ها را دستکاری کند، پانوشت‌های لازم را بنویسد، آن‌گاه ترتیب مقالات را تعیین کند و، دست آخر، مقدمه‌ای جامع در لزوم نشر این مجموعه بنویسد. چنین آدمی، در کشورهای دیگر، ویراستار نام دارد، اما در ایران او را ویراستار نمی‌دانند.
گاه کسی مجموعه‌ای از شعرهای یک یا چند شاعر را انتخاب می‌کند، آن‌ها را بر اساس مضمون یا شکل یا دوره‌های تاریخی طبقه‌بندی می‌کند، نکته‌های پیچیده آن‌ را در پانوشت توضیح می‌دهد و، سرانجام، مقدمه مفصلی برای آن می‌نویسد که خواننده را به آن شعرها جلب می‌کند و سبب می‌شود نگاهی نو به آن پیدا کند. چنین آدمی را نیز ما ویراستار نمی‌دانیم، حال آن‌که نمونه بارز ویراستار به معنای غربی کلمه است. هیچ‌کس محمد حقوقی را  ویراستار نمی‌شناسد، درحالی‌که او در شعر نو از آغاز تا امروز دقیقاً همین کار را کرده و، در واقع، یکی از اولین ویراستاران ایران به معنای اروپایی کلمه است اما روی جلد  کتاب آمده است: شعر نو از آغاز تا امروز(انتخاب و مقدمه و تفسیر از محمد حقوقی).
یکی دیگر از بارزترین نمونه‌های ویرایش، به معنای بنیادی کلمه، تصحیح نسخه خطی است. در حقیقت، تصحیح نسخه خطی یک کار ویرایشی تمام عیار است. در محافل ویرایشی ایران، تلقی عمومی این است که ویرایش در اوایل دهه چهل شمسی در فرانکلین تکوین یافت. چنین نگاهی ویراستار کبیر، محمد قزوینی، را بیرون از حوزه ویرایش نگه می‌دارد که درست نیست. قزوینی، دهخدا، نفیسی، همایی و امثال آن‌ها نسل اول ویراستاران اصیل ایران بوده‌اند، که ویرایش را، نه به معنای محدود ویرایش زبانی، بلکه به معنای اصیل آن، یعنی بررسی انتقادی و تصحیح و شرح کامل اثر، در نظر داشتند.
کسی که مقالات مجله‌ای را می‌خواند، آن‌ها را رد می‌کند یا می‌پذیرد، سپس، چنانچه آن‌ها را پذیرفته باشد، حک و اصلاح می‌کند، نزد غربی‌ها، ویراستار است اما ما او را ویراستار نمی‌دانیم بلکه او را سردبیر می‌نامیم. هم‌چنین کسی که معمولاً در دفتر مجله حضور دارد، مقالات را از نویسندگان تحویل می‌گیرد، یا رسیدن آن را به دفتر مجله به فرستنده اعلام می‌کند، پیش از خواندن سردبیر نگاهی اجمالی به آن‌ها می‌کند. نظر خود را به سردبیر می‌دهد و پس از ویرایش به قلم سردبیر دوباره آن را می‌خواند و گاه پس از حروف‌چینی آن‌ها را نمونه‌خوانی می‌کند، خلاصه رابط میان سردبیر و نویسنده و اپراتور و گرافیست است، نزد غربی‌ها، Executive editor یا  Managing editor نام دارد، اما ما نه او را ویراستار بلکه «مدیر داخلی» می‌نامیم.
اصولاً، وقتی کار یا پدیده‌ای نام مشخصی دارد، هویت مشخص‌تری دارد تا کار یا پدیده‌ای که نام مشخصی ندارد. ما به کسی که برای مجله تصویری تصویر یا عکس انتخاب کند نام خاص نمی‌دهیم و او را یکی از یاری‌رسان‌ها یا خدمه مجله می‌دانیم، حال آن‌که در غرب نام مشخص Art editor (ویراستار هنری) دارد. چنین است ادیتور لباس، ادیتور عکس ، ادیتور ورزش و غیره در فیلم‌ها و نوشته‌ها بر حسب مورد.
منظور من از این نوشته آن است که بگویم ویرایش در ایران به معنای اصلاح زبانی مطرح بوده است که، در واقع، عرصه کوچکی از کل این فعالیت است. حتی ویراستار معروفی مانند احمد سمیعی، با این‌که در حوزه‌های دیگر نیز کار کرده است (سرپرستی مجموعه سخن پارسی)، بیشتر به‌عنوان ویراستار زبانی شهرت دارد. نکته مهم این است که ما به برخی از فعالیت‌هایی زیر عنوان ویرایش عمل کرده‌ایم، اما نه با نام ویرایش. برخی از «به کوشش»ها، «به همت»ها، «گردآوری»ها، «گزینش»ها و احتمالاً عنوان‌های دیگر را می‌توان ویرایش به‌شمار آورد. عبدالحسین آذرنگ، در یکی از مقالات خود برای انواع این فعالیت‌ها، که در زبان انگلیسی با نام «ادیتور» و همراه با پیشوند یا پسوند مورد نظر نامیده می‌شوند، نام‌های فارسی، همراه با ذکر واژه ویراستار آورده است. قرار دادن این فعالیت‌ها زیر عنوان واحد «ویرایش» وسعت حوزه این فعالیت را بهتر نشان می‌دهد و مسیر حرکت آینده آن را بهتر تعیین می‌کند.